کد خبر : 100 تاریخ انتشار : پنج‌شنبه 22 آوریل 2021 - 19:18

نقد و بررسی فیلم پدر The Father محصول سال 2020

فیلم پدر (فیلم The Father) محصول کشور فرانسه و در ژانر درام می‌باشد و به کارگردانی فلوریان زلر در سال 2020 ساخته شده است. در فیلم پدر بازیگرانی چون Anthony Hopkins، Mark Gatiss، Olivia Colman، Olivia Williams، و… به ایفای نقش پرداخته اند. یک ساعت مچی، یک تابلوی نقاشی، خوراک مرغ برای …

Rate this post

the father 2020 نقد و بررسی فیلم پدر The Father محصول سال 2020

فیلم پدر (فیلم The Father) محصول کشور فرانسه و در ژانر درام می‌باشد و به کارگردانی فلوریان زلر در سال 2020 ساخته شده است. در فیلم پدر بازیگرانی چون Anthony Hopkins، Mark Gatiss، Olivia Colman، Olivia Williams، و… به ایفای نقش پرداخته اند.

یک ساعت مچی، یک تابلوی نقاشی، خوراک مرغ برای شام و یک گپ مختصر!

اینها و اجزای روزمرۀ دیگر زندگی چیزهایی هستند که در جریان روایت فیلم «پدر» معنای با اهمیت تر و حزن انگیزتری را به خود می گیرند. آنتونی هاپکینز در این فیلم نقش پیرمرد هشتاد ساله لندنی تباری را بازی می کند که تسلیم بیماری زوال عقل شده و مفاهیمی از این دست در ذهن از هم گسیختۀ او یکسره مادی و غیرقابل اعتماد و نیز قابل لمس و گریزپا جلوه می کنند.

 

فلوریان زلر، نویسنده/کارگردان فیلم پدر، با اقتباس از یکی از نمایشنامه های فرانسوی خود به همین نام که در سال 2012 نیز برندۀ جوایزی شده بود، در یک همکاری افسانه ای با کریستوفر همپتون (نویسندۀ «روابط خطرناک» و «کفاره») ، در اینجا یک شاهکار خیره کننده خلق کرده است. او ما را با خود به ذهن بیمار آنتونی هاپکینز می برد و به ما اجازه می دهد سردرگمی او را طوری درک کنیم که گویی خود همۀ آنها را تجربه کرده ایم. او اما علاوه بر این چشم اندازی را نیز از پرستاران و نزدیکان او ارائه می دهد که همگی سعی می کنند روحیۀ ناپایدار او را بهبود بخشیده و خاطرات آشفته اش را سامان دهند. ما در طول فیلم هرگز به طور دقیق نمی فهمیم که چه چیزی (یا چه کسی) حقیقت دارد چراکه شخصیت ها یکی پس از دیگری می آیند و می روند و هریک نام ها و هویت های مختلفی را بسته به شناخت پیرمرد از آنها، به خود می گیرند. اگرچه در این فیلم همه چیز زودگذر و ناپایدار است اما با این حال هر لحظۀ خاص، با اهمیت و حقیقی جلوه می کند.

 

آنتونی هاپکینز در به تصویر کشیدن تلاشی که برای پیمودن گذشته و حال خود به مثابه مردابی گل آلود و ناپیدا پیش رو دارد، بازی درخشانی را از خود به نمایش می گذارد که گاهی کاریزماتیک، گاهی درنده خو و گاهی آمیزه ای از هر دوی آنها است. تکنیکی که او در اینجا به کار می برد تکان دهنده است چرا که او فراخوانده شده تا طیف وسیعی از احساسات مختلف را همراه با چنان لطافت و گشاده رویی خاصی ارائه دهد که پیش از این کمتر از او سراغ داشته ایم. این بدون شک بهترین کار هاپکینز در تمام دورۀ پر فراز و نشیب کار حرفه ای او است.

The Father 2020 2 نقد و بررسی فیلم پدر The Father محصول سال 2020

اولیویا کلمن نیز در نقش دختر او، «ان»، دائما در موضعی برابر بازی می کند. او نیز مجبور است سوار بر این رولر کوستر، پیوسته در برابر شرایطی که هرآینه رو به زوال و نابودی است، کنترل احساسات خود را مثل یک بریتانیایی اصیل در دست داشته باشد. او باید لبخند خود را در همۀ شرایط حفظ کند حتی اگر به خاطر حرف های بی ادبانه یا توهین های پدرش، اشک در چشمانش حلقه زده و شانه های در حال لرزیدن باشند. کلمن به عنوان راهنمای ما در داستان (همانطور که زلر اجازه می دهد) همواره عالی عمل می کند.

 

اما عمدتا ما جهان را از نگاه آنتونی می بینیم. جهانی که در ابتدا بسیار آرام به نظر می رسد؛ جایی که ما پنهانی به تماشای او نشسته ایم که در یک بعد از ظهر دلپذیر در آپارتمان بزرگ و آراستۀ خود در لندن نشسته است و به اپرا گوش می دهد. اما خیلی زود، ان آرامش او را بر هم می زند تا خبر آشنایی خود با یک شخص جدید و سفر احتمالی آنها به پاریس را به گوش پدر برساند. اینجاست که رفتار پدر بلافاصله تغییر می کند و مانند یک جانور زخمی با ناباوری و تندی می پرسد: «تو؟ یک مرد؟». اما کم کم وقتی بیشتر به حقیقت پشت این خبر ناگهانی فکر می کند، به درک لایه های عمیق تری از دشواری آن می رسد: «پس اگر درست فکر کنم، تو قرار است مرا ترک کنی، اینطور نیست؟ تو من را به حال خود رها خواهی کرد». چهرۀ او کمی آویزان می شود اما هنوز هم سعی می کند مقداری کنترل و شهامت از خود نشان دهد.

 

چنین گفتگوهایی بارها و بارها در روند فیلم اتفاق می افتند (مثلا بر سر مکان قرار دادن ساعت مچی مورد علاقه اش یا رفتار بیرحمانه ای که با پرستار سابق خود داشته است). درست زمانی که فکر می کنیم ریتم افکار «پدر» را دریافته ایم، روند روایت و شخصیت ها به کلی تغییر می کنند. شاید اینجا اصلا آپارتمان آنتونی نیست بلکه متعلق به دخترش است که او را برای نگهداری با خود به اینجا آورده. شاید او شوهری نیز دارد. شوهری به نام پال (با بازی روفس سوئل) که هنوز هم در کنار او زندگی می کند. و شاید با توجه به ویژگی های ظاهری مشابه، این اولیویا ویلیامز است که دارد نقش دخترش را بازی می کند. از راه رسیدن ایموجن پوتس به عنوان یک کاندیدای بالقوه برای مراقبت از آنتی، بارقه هایی از امید در او ایجاد می کند چراکه به او فرصت می دهد با یک زن جوان و زیبا معاشقه ای داشته باشد. او بسیار جذاب و دلرباست. مثل وقتی که با بازیگوشی اعلام می کند: «وقت نوشیدنی است!». با این وجود، او به پیرمرد دختر جوان دیگرش که هنرمند بود و اتفاقی که برای نقاشی او روی دیوار افتاده است را یادآوری می کند… اولین ملاقات آنتونی با لورا (پوتس) مثال خوبی است که نشان می دهد وقتی زلر تصمیم می گیرد فرش را از زیرپای مخاطب بکشد چه شوک سهمگینی می تواند به او وارد کند. آن هم نه یک شوک عادی، بلکه بیشتر به منزلۀ بازتابی از تغییرات عجیب و غریبی که در ذهن شخصیت روی می دهد و ما نیز در ذهن خود آنها را احساس می کنیم.

The Father 3 نقد و بررسی فیلم پدر The Father محصول سال 2020

اگرچه در بعضی از نقاط فیلم The Father چنین نسیانی موجب تکان خوردن داستان و فضا دادن به آنتونی هاپکینز برای بال و پر بخشیدن به ناامیدی شخصیت خود می شود، اما آنچه در طول طراحی و ویرایش تولید اتفاق می افتد آنقدر ظریف است که باعث می شود بخواهید چند ثانیه عقب بروید تا این تغییرات جزئی را بهتر درک کنید. پیتر فرانسیس، طراح تولید فیلم، به طور واضح نسخه های مختلفی از همین محیط بسته را ایجاد می کند (خواه کاشی های مختلف روی دیوار آشپزخانه باشد خواه تغییر رنگ کیسه ای که مرغ آماده شده برای شام در آن نگهداری می شود از سفید به آبی). علاوه بر این آنچه یورگوس لامپینوس در مقام تدوینگر انجام می دهد درست مانند یک ترفند جادویی، گرچه بسیار پیچیده است اما تا کنون به اندازۀ کافی به آن نپرداخته اند. لامپرینو ، برنده انجمن منتقدان فیلم لس آنجلس برای بهترین تدوین، وظیفۀ دلهره آور ساختن داستانی را داشت که بتواند همزمان گیج کننده و جذاب باشد (و به راستی با ظرافت توانست بر این چالش غلبه کند). موسیقی فیلم کاری از لودویکو اناودی است که اخیرا آهنگسازی او برای فیلم درخشان «سرزمین آواره ها» اثر کلویی ژائو نیز خبرساز شده است. موسیقی او در اینجا نمایشی از عواطف است که بدون آنکه کسل کننده باشد، با قلب مخاطب ارتباط برقرار می کند.

 

ماهیت روان روایت، درام شدیدا مالیخولیایی چارلی کافمن با عنوان «من به پایان دادن چیزها فکر می کنم» را از پاییز گذشته به ذهن متبادر می کند.  اگرچه داستان کافمن عمیقاً در سورئالیسم همیشگی وی غوطه ور است، اما آنچه در مورد هر دو فیلم بسیار ناراحت کننده است نحوه نمایش مفاهیم خانه و خانواده (یعنی آنچه همیشه پناهگاهی امن تصور می شود) به عنوان یک مفهوم ناپایدار است. ممکن است افراد و تصویری که ما برای تعریف خویشتن به آنها تکیه می کنیم آشنا به نظر برسند، اما چیزی در آنها همچنان بسیار دور به نظر می رسد و این عمیقا ناراحت کننده است. من گمان می کنم این امر به ویژه برای مخاطبینی ملموس تر است که چنین زوالی را با اعضای خانوادۀ خود تجربه کرده اند. اما به هرحال، از منظری دیگر شاید این فیلم پدر بتواند تسکینی برای دردهای آنها فراهم آورد.

دسته بندی : نقد و بررسی بازدید 1,584 بار
دیدگاهتان را بنویسید